حجم سیاه دونده

متن مرتبط با «درد دل با خودت» در سایت حجم سیاه دونده نوشته شده است

باز آمد بوی ماه مدرسه

  • بیا از این بگذریم که امروز حالت چیزی فراتر از فاجعه بود، خب؟ بیا اینو ببین که امیرعلی کیک تولد ده سالگیشو خودش درست کرده و تزئین کرده :) این سهم منه که خیلی بد ازش عکس گرفته‌م :)) سی‌ویکم تولدش بود. به عنوان کادوی تولد بهش گفتم می‌تونی خودت یه کیک درست کنی ^_^ همه‌شو خودش انجام داد، حتی ظرفاشم شست. خیلی هم بابت کادوش ذوق کرد :) امیرعلی امسال پنجمه، فکر کن! ازش پرسیدم هم‌کلاسیات هر سال همونای پارسالی باشن بهتره یا عوض بشن؟ (چون از کلاس اولشون ثابته و عوض نمیشن) تقریبا مطمئن بودم میگه ثابت باشن، چون ارتباط‌گیریش با غریبه‌ها سخته. اما گفت با کلاسی که ما داریم، عوض بشن بهتره! گفتم چرا؟؟؟ گفت چون ده تا بمب اتم، جلوی یک کلاس مثل کلاس ما، کم میاره؛ و رفت. و اینو ببین که فاطمه سادات کلاس اولی یک سر و گردن از (بعضی از) هم‌کلاسیاش بلندتره :))) عکس از ریحانه ندارم، اونم با اختلاف چند سانتی‌متر کمتر، مثل فاطمه ساداته. امروز ازش پرسیدم هم‌کلاسیات قد توئن؟ دستشو گذاشت رو شکمش و گفت نه بعضیاشون قدشون کوتاهه! چرا کلاس اولیای ما اصن گوگولی و کوچولو نیستن؟ -_- بخوانید, ...ادامه مطلب

  • هر کس عدل را دوست دارد، هر کس آزادگی به معنی واقعی کلمه را دوست دارد، حسین را دوست دارد

  • همه می‌دونن روش‌های عزاداری پرجوش‌وخروش مورد پسند من نیست. مداحی‌های آروم رو دوست دارم. ولی سینه زدن رو خیلی دوست دارم، حتی محکم و بلند سینه زدن مردها رو. بعضی جاها هم هست که تو روضه و مداحی، دلم می‌سوزه و وقتی سینه می‌زنم انگار اون سوزش قلبم آروم میشه. این وقتا یاد اونایی میفتم که تو عزای نزدیکانشون به سر و صورت و سینه‌شون می‌زنن و می‌فهمم اون درد روحی یه‌جوری می‌خواد بروز جسمی پیدا کنه و اینطوری می‌کنن. دو تا روضه‌ای که باعث میشه ناخودآگاه سینه بزنم، بجز خود اباعبدالله، روضه‌ی علیِ اکبر و حضرت اباالفضله. هر جوری به کل قضیه‌ی کربلا نگاه می‌کنم نمی‌تونم دشمنی باهاش رو درک کنم. هر کسی با هر کیش و آیین و مسلکی باشی، اگه فقط انسان باشی، نمی‌تونی طرف مقابل حسین قرار بگیری. دقیقا همون جمله‌ی خود حضرت که میگه اگه دین ندارید، آزاده باشید. اتمام حجت کاملیه. به دین من نیستی؟ آزاداندیش باش. ظلم‌ستیزی در هر حالتی قابل ستایشه. اینکه کسی بخواد به نفع جناح سیاسیش، برای ماله‌کشی روی کارهاش یا هر چیز دیگه‌ای از حسین بن علی استفاده‌ی ابزاری کنه، واقعا چه ربطی به خود ایشون داره؟ تو هر بخشی از این ماجرا نگاه کنی حتی تا لحظات آخر، حسین دنبال این بوده که آگاه کنه، بفهمونه زیر پوست جامعه چی می‌گذره. برای این هدفش از تک تک داشته‌هاش می‌گذره. روضه‌ی علی اکبر و اباالفضل برای این برام سنگینه که یه جا دیگه نمی‌تونه مثل همه‌ی شهدا بچه‌شو برگردونه به خیمه و صدا می‌زنه بیان علی اکبرو ببرن، یه جای دیگه هم نه تنها نمی‌تونه اباالفضل رو برگردونه، که میگه الان دیگه کمرم شکست... این جاها برام تبدیل به انسان میشه و درک می‌کنم امامم هم مثل من غم و درد رو حس می‌کرده، غم‌ها و در, ...ادامه مطلب

  • عیده، منتها "دلم از سایه و همسایه گرفته"*

  • کل شب رو بیدار بودم. نوشتم و نوشتم و نوشتم. سحری آماده کردم. خوردیم. نماز خوندیم. همه خوابیدن و من باز نوشتم و نوشتم و نوشتم. پنج‌ونیم خوابیدم. دوازده از خواب بیدار شدم. دو تا نیمرو درست کردم و با چای خوردم. کسی خونه نبود. فایل چهارده صفحه‌ای استعفانامه‌مو برای نظر دادن برای جیم‌جیم فرستادم. بعد سرمه کشیدم، رژلب زدم، عطری که عاشقشم رو زدم، ‌پیش‌بند بستم، دستکش پوشیدم، هدفون گذاشتم و با پودر و وایتکس و سیم و اسکاچ رفتم به جنگ قابلمه و قاشق بشقاب‌ها. شستم و سفید کردم و گاز و زمین و در و دیوار رو سابیدم. وسطاش مثلا جایی که داشت سنتی، های و هوی می‌خوند، بشکن می‌زدم و قری که بلد نیستم رو می‌دادم. جایی که صدای دوبس دوبس آهنگ زمینه کرم می‌کرد، می‌نشستم کف آشپزخونه و زار می‌زدم‌. جایی هم که با آیات سوره‌ی بقره هم‌خوانی می‌کردم، از اینکه خدا با دادن نشانه‌های یه گاو زرد خالص کارنکرده و فلان، خوب گذاشت تو کاسه‌ی بهانه‌گیرهای بنی‌اسرائیل کیف می‌کردم! دیوانگیه دیگه، شاخ و دم که نداره. ● دیروز تو کلینیک هم دعوا کردم، هم سرم داد زدن و هم تصمیم گرفتم که بیام بیرون. با وجود جیم‌جیم و با وجود اینکه دوری ازش برام سخته. ● دیروز یه عقده‌ی بیست‌وپنج ساله رو روی شونه‌های جیم‌جیم خالی کردم. خودم رو کشتم و هنوز زنده‌ام. ● دیشب آقای یک حرفی زدن که قلبم رو خراش داد. اونجا خودم رو کنترل کردم و رد شدم. اما امشب بحثشو کردیم و هم دل من شکست، هم دل آقای. ● دیروز از صبح که بیدار شده بودم تا شب، تو تمام لحظات معده‌م فریاد درد می‌کشید و قلبم سنگین بود و شب یک لحظه فکر کردم اگه سکته کنم چی؟ مجموعا ۹ روز از رمضان رو روزه نگرفتم امسال، همه به خاطر معده. و, ...ادامه مطلب

  • یاد باد

  •   داشتم می‌رفتم سر کار، دو تا دختر تو اتوبوس پشت سرم نشسته بودن و هی حرف می‌زدن. حرفای از زمین و زمان و غیرضروری و به‌هیچ‌دردی‌نخورنده. دلم برای از هر دری سخنی با دوستام تنگ شد. صبر کردم دخترا پیاده ش, ...ادامه مطلب

  • تولدم مبارک :)

  •   واقعا فکر نمی‌کردم یه زمانی یه تولد غافلگیرانه داشته باشم :) علاوه بر اینکه تاریخ تولد مشخصه و غافلگیری توش معنی نداره، شستم معمولا خیلی زود خبردار میشه که بقیه در تدارک یه چیزی هستن :) ولی امسال سر, ...ادامه مطلب

  • سیصد و شصت بار در ساعت

  •   الان توی اون مرحله‌ای هستم که دقیقه‌ای دو بار میگم غلط کردم خونه رو رنگ کنم، غلط کردم خونه رو رنگ کنم، غلط کردم خونه رو رنگ کنم  , ...ادامه مطلب

  • هم سرم شلوغه، هم دنبال کار میگردم

  •   تکلیف کلاس الف رو کم و بیش انجام دادم و مقدار باقی مونده اونقدریه که تمام زمانم رو هم بذارم احتمالا با کیفیت مطلوب تمومش نمیکنم. تکلیف کلاس ب، این یکی متاسفانه هفت هشت جلسه ای روی هم تلنبار شده و قص, ...ادامه مطلب

  • نترسین، تا اینجا که دردش از آنفلوآنزا کمتر بوده

  •   لباسهامو از دیروز که پهن کردم هنوز جمع نکردم. تو آفتاب سوختن. حالم خوش نیست، یعنی ناخوشم. صبح به زور خودمو کشوندم آشپزخونه و ظرفا رو شستم. همه مریض شدیم. من قفسه ی سینه مم درد میکنه، میترسم جدی جدی , ...ادامه مطلب

  • هی میگن غر نزنین، خب نزنیم خودتون نمیفهمین که!

  •   دیروز یه کم غر زدم که منم مریضم مثلا، چرا هیچ کمک نمیکنین تو خونه؟ من دارم میمیرم (الکی مثلا :دی) باید فکر کنم چی بپزم و خروار ظرف رو چجوری بشورم و خونه رو جمع کنم و فلان. امروز صبح شوخی شوخی به حجت, ...ادامه مطلب

  • چقدر یک خواسته رو از ته دل میخوام و چقدر در قبول نتیجه ی ناکامل انعطاف پذیرم؟

  •   اینکه تا این ساعت بیدارم برای اینه که تصمیم دارم شبا یازده الی دوازده خواب باشم. البته اعتراضی ندارم و راضی ام تقریبا. به هر حال نیاز دارم یه بخشی از برنامه همیشه بمونه وگرنه به اون برنامه پایبند نم, ...ادامه مطلب

  • با تشکر از بانک ملی و دست اندرکاران

  •   وبلاگ خاکستری رو باز کردم دیدم نوشته وبلاگ آقاگل گفته یه جا تخفیف پنجاه درصدی کتاب میدن. رفتم ثبت نام کردم تو سی بوک و دویست و اندی کتاب ریختم تو سبد خرید و کد تخفیف رو وارد کردم و شد صد و اندی و بع, ...ادامه مطلب

  • با حفظ فاصله ی اجتماعی

  •   گفته بودم که خانواده ی دایی برای دو هفته قرنطینه شدن، چند روز پیش یکی از خانواده های دیگه بعد از اینکه از قرنطینه دراومدن، تو خونه حالشون بد میشه و تست میدن و کروناشون مثبت اعلام میشه. به خاطر همین, ...ادامه مطلب

  • همراه با سالاد شیرازی، البته بدون پیاز

  •   ما از کنار ماشین‌ها و موتورها و آدم‌ها رد می‌شدیم و آن‌ها از کنار ما رد می‌شدند. من از پنجره بهشان نگاه می‌کردم و آن‌ها بهم نگاه نمی‌کردند. به یک موتور نزدیک شدیم. دو تا پسر رویش نشسته بودند. یک متر, ...ادامه مطلب

  • ولیکن گردش ورفتار افلاک/نگردد جفت با تدبیرم ای دوست

  •   فقط جهت القای حس افسردگی به تک‌تک شما عزیزان و البته به جهت اینکه از این خواننده (کشتکار) خوشم میاد.     جوانی هم بهاری بود و بگذشت + گذشتی عمر ولیکن بد گذشتی/به هر سالی به من چون صد گذشتی + ز عمر , ...ادامه مطلب

  • دلخواه‌ترین قاب در خانه‌ی ما برای من (آپدیت جدید!!!)

  •     من عاشق نوشتن روی برد سفیدم. هر روز لیست بلندبالایی روش می‌نویسم و دونه دونه یا خط می‌خورن یا تیک می‌خورن یا دایره‌ی توخالی جلوشون پر میشه یا کلا پاک میشن. یه‌جورایی معتادش شدم و اگه لیستمو روش ن, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها