با حفظ فاصله ی اجتماعی

ساخت وبلاگ

 

گفته بودم که خانواده ی دایی برای دو هفته قرنطینه شدن، چند روز پیش یکی از خانواده های دیگه بعد از اینکه از قرنطینه دراومدن، تو خونه حالشون بد میشه و تست میدن و کروناشون مثبت اعلام میشه. به خاطر همین از تمام اونایی که تو قرنطینه بودن هم تست گرفتن. بله، قابل حدسه که تست دو نفر از خانواده ی دایی هم مثبته. اینا تا وقتی ایران بودن، انقدررررر رعایت میکردن که ما که دیوار به دیوار خونه شون بودیم ماه به ماه نمیدیدیمشون. قبلا خواهرم که میومد، بچه هاش به خاطر پسرداییم مدام اونجا بودن یا پسرداییم همه ش اینجا بود، بعدش ولی کامل این ارتباط قطع شد و حتما میدونین کنترل بچه اونم که تنها باشه اونم تو خونه ی آپارتمانی چقدر سخته. اما از اونجایی که کار مهاجرت اینا از اول تا آخرش، به اعلا درجه پیچ خورده بود، ایران اجازه ی پرواز بهشون نداد و اینا نهایتا مجبور شدن برن کابل و از اونجا پرواز کنن. تو مسافرت هم که خیلی چیزها از کنترل آدم خارجه و ماسک و الکل و دستکش افاقه نمیکنه. کابل که بودن یه سرماخوردگی خیلی خیلی خفیف و مختصری گرفتن که خیلی هم زود خوب شد. حالا بعد از دو هفته قرنطینه درحالی که حالشون خوبه، همچنان تستشون مثبته! و گفتن که یک ماه دیگه هم باید بمونن. نمیدونم چی بگم. نمیدونم چرا این همه مشکل سر راه اینا سبز میشه. البته ما مشکل میبینیم، ولی خب نقشه از این پایین هیچ وقت درست و کامل دیده نمیشه، باید با هلیکوپتر بریم بالا کل تصویر رو ببینیم تا متوجه بشیم.

 


 

جمعه زده بودیم به دل طبیعت. نگم براتون که چقدر خوب بود. بچه ها که همه ش تو آب بودن. منم یه یه ساعتی تو آب پیاده روی کردم، با مامان و آقای و خواهرا و حجت. البته داشتیم میرفتیم یه باغ پیدا کنیم که گیلاس بفروشه. اول مامان و آقای زدن به آب، بعد من رفتم، البته کفشامو درآوردم اول و با جوراب میرفتم. دیدم سخته گفتم گور بابای کفش :))) تازه اونم کفشی که سه ساله دارم میپوشم. بعد عسل هم اومد، ولی حجت و هدهد نمیومدن. [خودمم نمیدونم چرا یکی درمیون اسم واقعی و مستعار میذارم :|] دیگه آخرش اینارم کشوندیم تو آب :))

 

 

اینجا روی یه سنگ وسط آب نشستم :) اینم کفش مذکوره، قبلا تو این پست هم حضور داشته :))) پارسال دادم رنگش کردن، مشکی. جمعه تو آب نصف رنگش رفت، ابلق شده الان :)) من کفشام خیلی کم عمر میکنن، ولی اینو از بس دوست دارم و پام توش راحته دست از سر کچلش برنمیدارم.

 

 

ایشونم که معرف حضور هستن. ببینین آبش اصلا عمق نداشت، ولی من در همین حد هم ذوق داشتم براش. آب ندیده ای هستیما :))

 

حجم سیاه دونده...
ما را در سایت حجم سیاه دونده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9monologue9 بازدید : 189 تاريخ : دوشنبه 17 آذر 1399 ساعت: 21:16