کل شب رو بیدار بودم. نوشتم و نوشتم و نوشتم. سحری آماده کردم. خوردیم. نماز خوندیم. همه خوابیدن و من باز نوشتم و نوشتم و نوشتم. پنجونیم خوابیدم. دوازده از خواب بیدار شدم. دو تا نیمرو درست کردم و با چای خوردم. کسی خونه نبود. فایل چهارده صفحهای استعفانامهمو برای نظر دادن برای جیمجیم فرستادم. بعد سرمه کشیدم، رژلب زدم، عطری که عاشقشم رو زدم، پیشبند بستم، دستکش پوشیدم، هدفون گذاشتم و با پودر و وایتکس و سیم و اسکاچ رفتم به جنگ قابلمه و قاشق بشقابها. شستم و سفید کردم و گاز و زمین و در و دیوار رو سابیدم. وسطاش مثلا جایی که داشت سنتی، های و هوی میخوند، بشکن میزدم و قری که بلد نیستم رو میدادم. جایی که صدای دوبس دوبس آهنگ زمینه کرم میکرد، مینشستم کف آشپزخونه و زار میزدم. جایی هم که با آیات سورهی بقره همخوانی میکردم، از اینکه خدا با دادن نشانههای یه گاو زرد خالص کارنکرده و فلان، خوب گذاشت تو کاسهی بهانهگیرهای بنیاسرائیل کیف میکردم! دیوانگیه دیگه، شاخ و دم که نداره.
● دیروز تو کلینیک هم دعوا کردم، هم سرم داد زدن و هم تصمیم گرفتم که بیام بیرون. با وجود جیمجیم و با وجود اینکه دوری ازش برام سخته.
● دیروز یه عقدهی بیستوپنج ساله رو روی شونههای جیمجیم خالی کردم. خودم رو کشتم و هنوز زندهام.
● دیشب آقای یک حرفی زدن که قلبم رو خراش داد. اونجا خودم رو کنترل کردم و رد شدم. اما امشب بحثشو کردیم و هم دل من شکست، هم دل آقای.
● دیروز از صبح که بیدار شده بودم تا شب، تو تمام لحظات معدهم فریاد درد میکشید و قلبم سنگین بود و شب یک لحظه فکر کردم اگه سکته کنم چی؟ مجموعا ۹ روز از رمضان رو روزه نگرفتم امسال، همه به خاطر معده.
و هر بار یاد یکی از اینا منو زمین میزد. جارو میزدم. پشت سر هم لباسشویی روشن و خاموش میشد. روپوشها و جورابهامو با دست میشستم. حمام میکردم. لباس زیبا میپوشیدم و مو شونه میزدم. با خانواده حرف میزدم. لباس تا میکردم و تو کمد میگذاشتم. و آخر هم کم آوردم و زدم بیرون و با جیمجیم حرف زدم. و تمام مدت سعی میکردم روی خراشهای سطحی و عمیق قلبم دست بکشم. من هم خوب میشم بالاخره. قلب و ذهن منم یه روز برای همیشه آروم میشه.
شادی عید و اینکه انشاءالله بعد از چندین سال، امسال میتونم تو نماز عید شرکت کنم واقعا تو دلمه :) انگار قلبم به قلب همهی اونایی که فردا عیدشونه وصل شده. یه حس خوبی دارم. دوست داشتم تو خیابون که راه میرم، یکی جلومو بگیره بگه هی دختر، عیده، عیدت مبارک :)
* از یکی از آهنگهای امیرجان صبوری
حجم سیاه دونده...برچسب : نویسنده : 9monologue9 بازدید : 75