هی میگن غر نزنین، خب نزنیم خودتون نمیفهمین که!

ساخت وبلاگ

 

دیروز یه کم غر زدم که منم مریضم مثلا، چرا هیچ کمک نمیکنین تو خونه؟ من دارم میمیرم (الکی مثلا :دی) باید فکر کنم چی بپزم و خروار ظرف رو چجوری بشورم و خونه رو جمع کنم و فلان. امروز صبح شوخی شوخی به حجت گفتم تو برو غذا درست کن، من ظرفا رو بشورم. گفت من؟ :) من مگه میتونم آشپزی کنم؟ گفت عه؟ :)) پس تو برو ظرفا رو بشور، من غذا درست میکنم. دیدم پا شد رفت شروع کرد ظرف شستن :)

یه کم که گذشت گفت تو چطوری این لیوانا رو میشوری؟ دستم از دهنه ش اصلا نمیره داخل بعد دیدم اسکاچ رو انداخته داخل لیوان با قاشق اینور اونورش میکنه انصافا از اون دفعه ای که سر مهندس غر زدم و رفت ظرف شست، خیلی سریعتر تموم کرد کارشو، با اینکه حجم ظرف بیشتری هم بود نسبت به اون دفعه. در تعجبم مهندس تو خونه مجردی چیکار میکرده چهار سال که نه بلده ظرف بشوره، نه غذا بپزه.

 

حجم سیاه دونده...
ما را در سایت حجم سیاه دونده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9monologue9 بازدید : 174 تاريخ : دوشنبه 17 آذر 1399 ساعت: 21:16