حجم سیاه دونده

متن مرتبط با «الحمد لله علي كل حال من الفيس بوك» در سایت حجم سیاه دونده نوشته شده است

یا فاطمه الزهرا صلی الله علیک

  • میشه مادر هم صدات بزنم. میشه افتخار کنم سلسله‌م به شما می‌رسه و می‌کنم. ولی فقط یک چیز می‌خوام ازتون، دستم از دست شما جدا نشه... متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشدبا این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد. + امروز سی ساله شدم. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • این روزهای من

  • بعد مدت‌ها تو خونه چایی خوردم، طعم فوق‌العاده‌ش غافلگیرم کرد , ...ادامه مطلب

  • عیده، منتها "دلم از سایه و همسایه گرفته"*

  • کل شب رو بیدار بودم. نوشتم و نوشتم و نوشتم. سحری آماده کردم. خوردیم. نماز خوندیم. همه خوابیدن و من باز نوشتم و نوشتم و نوشتم. پنج‌ونیم خوابیدم. دوازده از خواب بیدار شدم. دو تا نیمرو درست کردم و با چای خوردم. کسی خونه نبود. فایل چهارده صفحه‌ای استعفانامه‌مو برای نظر دادن برای جیم‌جیم فرستادم. بعد سرمه کشیدم، رژلب زدم، عطری که عاشقشم رو زدم، ‌پیش‌بند بستم، دستکش پوشیدم، هدفون گذاشتم و با پودر و وایتکس و سیم و اسکاچ رفتم به جنگ قابلمه و قاشق بشقاب‌ها. شستم و سفید کردم و گاز و زمین و در و دیوار رو سابیدم. وسطاش مثلا جایی که داشت سنتی، های و هوی می‌خوند، بشکن می‌زدم و قری که بلد نیستم رو می‌دادم. جایی که صدای دوبس دوبس آهنگ زمینه کرم می‌کرد، می‌نشستم کف آشپزخونه و زار می‌زدم‌. جایی هم که با آیات سوره‌ی بقره هم‌خوانی می‌کردم، از اینکه خدا با دادن نشانه‌های یه گاو زرد خالص کارنکرده و فلان، خوب گذاشت تو کاسه‌ی بهانه‌گیرهای بنی‌اسرائیل کیف می‌کردم! دیوانگیه دیگه، شاخ و دم که نداره. ● دیروز تو کلینیک هم دعوا کردم، هم سرم داد زدن و هم تصمیم گرفتم که بیام بیرون. با وجود جیم‌جیم و با وجود اینکه دوری ازش برام سخته. ● دیروز یه عقده‌ی بیست‌وپنج ساله رو روی شونه‌های جیم‌جیم خالی کردم. خودم رو کشتم و هنوز زنده‌ام. ● دیشب آقای یک حرفی زدن که قلبم رو خراش داد. اونجا خودم رو کنترل کردم و رد شدم. اما امشب بحثشو کردیم و هم دل من شکست، هم دل آقای. ● دیروز از صبح که بیدار شده بودم تا شب، تو تمام لحظات معده‌م فریاد درد می‌کشید و قلبم سنگین بود و شب یک لحظه فکر کردم اگه سکته کنم چی؟ مجموعا ۹ روز از رمضان رو روزه نگرفتم امسال، همه به خاطر معده. و, ...ادامه مطلب

  • من از پیمانه لبریزم...

  •   یکی از ویژگی های خانوادگیمون اینه که همه مون با هم یه غذا رو میپزیم. مثلا شنبه من و عسل و هدهد هر سه کیک زبرا پخته بودیم. البته فرداش اینو فهمیدیم :) حجت امروز آپاچی خرید. به نظرم خوش آتیه است. ته ت, ...ادامه مطلب

  • قُرْبَةً اِلَی الله، اَللهُ اَکْبَر!

  •   سحری رو که خوردم، یاد التماس دعای دیشب خواهرم که حال پدرشوهرش بده و دکتر گلسا که آزمون دستیاری داره افتادم. گفتم بذار یه جوری دعا کنم که خدا نتونه نه بیاره! طریقه‌ی خوندن نماز شب رو سرچ کردم و آسون‌, ...ادامه مطلب

  • خب من یه شرح‌حال بگیرم ازتون

  •   آقا تا داغه بذارین تعریف کنم :)))) اینترن اومده از مامان شرح‌حال می‌گیره. تابه‌حال تقریبا همیشه من به جای مامان جواب می‌دادم، چون منسجم‌تر و کامل‌تر میگم. ولی این بار رفتم کنار و گذاشتم خود مامان جو, ...ادامه مطلب

  • دلخواه‌ترین قاب در خانه‌ی ما برای من (آپدیت جدید!!!)

  •     من عاشق نوشتن روی برد سفیدم. هر روز لیست بلندبالایی روش می‌نویسم و دونه دونه یا خط می‌خورن یا تیک می‌خورن یا دایره‌ی توخالی جلوشون پر میشه یا کلا پاک میشن. یه‌جورایی معتادش شدم و اگه لیستمو روش ن, ...ادامه مطلب

  • .می‌زنم درازنشست حتما امروز ،ضمنا

  •   .بنویسم روز هر بخوام ممکنه (: می‌دادم پز یه‌کم لااقل ،می‌فهمیدم زودتر کاش .بوده بزرگ آشنا و دوست و فامیل نظر تو چقدر ،بودم شاغل سالی چند من اینکه فهمیدم تازگی‌ها ولی .بالاخره میشه چیزی یه هم نشد ،شد, ...ادامه مطلب

  • درخت زیبای من*

  •   من از طبیعت سبز خوشم میاد، ولی وقتی که مثل جنگل باشه. به گیاه توی گلدون حس خاصی ندارم. تا چند ماه پیش هم که خواهرم برامون یه گلدون پتوس بیاره (که الان شده سه گلدون) توی خونه گلدون نداشتیم. چند روز ق, ...ادامه مطلب

  • والا بلا اگه من به عمرم پیست رقص دیده باشم!

  •   بچه بودم، شاید راهنمایی. یه روز با یکی از با دوستام که حرف می‌زدیم گفتم من یه آرزوی بد دارم، اینکه یه روز آدمی بشم که خیلی مشهوره و از بین لایه‌های تاریخ می‌تونه خودشو برسونه به کتب درسی بچه‌های چند, ...ادامه مطلب

  • کامنت‌های ارسال‌نشده

  •       دلمان تنگ شده، بنویس :)     عنوان پست آخرت مرا یاد این انداخت.     از آخر به اول، کلا ده پست؟     از دست نرفتین اگه هنوز به خواننده اهمیت میدین :)     فهمیدم بیشتر از یک اینتر بزنی باید متن, ...ادامه مطلب

  • وی خوشحال است که همه‌ی ظرف‌ها را مامان شسته!

  • می‌دونید قسمت سخت گردش رفتن کجاست؟ اونجایی که قبل رفتن باید کلی زحمت بکشی، خوراکی و غذا و ظرف و ظروف و فلاسک و زیرانداز و پتو و بالش و توپ و دبه‌ی آب و آفتابه :دی و فلان و بهمان آماده کنی نیست. بله،, ...ادامه مطلب

  • در زمینه‌ی رواج ازخودبیگانگی و کم شدن درک و اندیشه و دامن زدن به احساس بی‌مایگی، چند تا لینک اینجا میذارم، هر کس که خواست و شرایطش رو داشت می‌تونه برداره.

  • طرح هدیه‌ی کتاب فیدیبوئه. کتاب‌هایی که اخیرا خریده باشی رو می‌تونی فقط به یک نفر و اون هم کسی که تا‌به‌حال عضو فیدیبو نبوده هدیه بدی. جنایت و مکافات، داستایفسکی، ترجمه‌ی اصغر رستگار: کلیک بلندی‌ه, ...ادامه مطلب

  • اندر حکایت افتادن در پوستین خلق الله

  • دوش، در هوایی که از شدت سرما، خونمان به رنگ آبی درآمده و از هر انگشت دست، قندیلی دو متری آویزان گشته بود و از خز و پالتو و زره، هرچه داشتیم و نداشتیم بر تن کرده و به دنبال ارزاق واجب، سرما بر خود همو, ...ادامه مطلب

  • مناظره‌ی وجدان با دستگاه لیمبیک

  • ○ جلسه رسمی است. سکوت کنید.● اینجا که دادگاه نیست، گفتی یه بازجویی ساده است. نکنه می‌خوای محاکمه هم بکنی؟○ اهم. گفتم سکوت کن. بدون فوت وقت، سؤال اول، این چه اخلاق بدیه که داری؟● کدوم اخلاق؟○ بذار سؤا, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها