من از پیمانه لبریزم...

ساخت وبلاگ

 

یکی از ویژگی های خانوادگیمون اینه که همه مون با هم یه غذا رو میپزیم. مثلا شنبه من و عسل و هدهد هر سه کیک زبرا پخته بودیم. البته فرداش اینو فهمیدیم :)

حجت امروز آپاچی خرید. به نظرم خوش آتیه است. ته تغاریمونه، ولی عقلش از ما بیشتر کار کرد. پاشو تو یه کفش کرد که درس به درد ما نمیخوره و درسو ول کرد. نوزده سالشه و نسبت به نوزده سالگی ما پنج تا خیلی جلوتره، الا اینکه علی تو نوزده سالگی ازدواج کرد و حجت هنوز نه. گرچه زمزمه هایی کرده، ولی مامان میگن دیگه بچه داماد نمیکنن.

امروز که سه تایی داشتن با آپاچی ور میرفتن، انقدر دلم خواست منم میتونستم سوار شم. اما حتی هوندا هم بلد نیستم برونم. آقای میگن که نمیتونن آپاچی رو کنترل کنن، میگن کنترلش برای پسرا (برادرای من) هم راحت نیست، چون اینا لاغرن و آپاچی هیکل میخواد. گفتم ولی من میتونم کنترل کنم. گفتن :)) تو حتی نمیتونی آپاچی رو ببری رو جک :)) البته من تریل دوست دارم. مهندس هم تریل میخواد. گفت اگه بخرم، تو رو سوار نمیکنم =) گفتم اگه بخری خودم تنهایی سوار میشم. میگه هه هه هه هه، اصلا پات به زمین نمیرسه! چطوری میخوای سوار بشی؟ گفتم میپرم روش، موقع حرکتم که لازم نیست پام به زمین برسه :))) البته الان که فکر میکنم، برای ایستادن، باید به دیواری، تیری، درختی چیزی بزنم :)) ولی بذارید همینجا به سرخی آپاچی حجت سوگند یاد کنم که بالاخره موتور رو هم یاد میگیرم!

دیروز ظهر با مامان و خواهرا رفته بودیم پارک بانوان. خیلی قبلاها دوچرخه داشت ولی خیلی زود جمعش کردن. با خواهرم یه پنج دوری پیاده روی کردم و یه دور هم دویدیم. خیلی بد بود، آخر دو نفسم بالا نمیومد. اف بر من. دو تا دختر همشهری هم بودن که بیشتر از نیم ساعت بی وقفه میدویدن، شاید هزار دور دویدن! بعدا دیدم دارن لقدبازی هم میکنن :)) دانستم که ورزشکار حرفه ای هستن. عصر که شد داشت شلوغ میشد و ما برگشتیم.

اف دوم هم بابت خروج از برنامه بر من. این هفته کلا رها کردم خودمو. آخر هفته میدونم، یه فشار زیادی بهم وارد میشه. آه، فک نکنم هیچ وقت آدم بشم.

 

یه فولدر موزیک تو کامپیوتر پیدا کردم. یک فولدر کشتکار هم توش بود. تا اینجا کشتکار دومین خواننده ی مورد علاقه ی منه. از الان دیگه دونه دونه آهنگایی که پیدا کردمو میذارم اینجا :)

 

 

حجم سیاه دونده...
ما را در سایت حجم سیاه دونده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9monologue9 بازدید : 175 تاريخ : دوشنبه 17 آذر 1399 ساعت: 21:16