دیروز یه آمبولانس بجای نجات مصدومین، نود و پنج نفر رو کشت، صد و پنجاه و هشت نفر رو زخمی کرد.
دیشب تو دل همون رعب و وحشت، پسرخالهی من دنیا اومد.
میگویند مرگ در تقابل با زندگی نیست، در تقابل با تولد است. اما ظاهرا در تقابل با تولد هم نیست، در امتداد هردوست. گریزناپذیر است. به قول سهراب:
"زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ"
یا
"و اگر مرگ نبود، دست ما در پی چیزی میگشت"
یا
"و نترسیم از مرگ
مرگ پایان کبوتر نیست
مرگ وارونه یک زنجره نیست
مرگ در ذهن اقاقی جاری است
مرگ در آب و هوای خوش اندیشه نشیمن دارد
مرگ در ذات شب دهکده از صبح سخن میگوید
مرگ با خوشه انگور می آید به دهان
مرگ در حنجره سرخْگلو میخواند
مرگ مسئول قشنگی پر شاپرک است
مرگ گاهی ریحان میچیند
مرگ گاهی ودکا مینوشد
گاه در سایه است به ما مینگرد
و همه میدانیم
ریههای لذت، پر اکسیژن مرگ است"
فک میکنم در امتداد تولدش، چه زندگیای جریان داره؟ در امتداد زندگیش چه مرگی؟ چگونه مرگی؟ و در امتداد مرگش چگونه زندگیای؟
حجم سیاه دونده...
ما را در سایت حجم سیاه دونده دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 9monologue9 بازدید : 227 تاريخ : پنجشنبه 12 بهمن 1396 ساعت: 20:02