از سری کتاب‌هایی که نذاشتم زمین و مقداری طنز داشت

ساخت وبلاگ

 

گردونه‌ی طاقچه سه روز اشتراک طاقچه بینهایت بهم داده. خاطرات سفیر رو خوندم.

مکالمات و استدلالات معمولی و ممکن هستن، ولی روی کاغذ. این طرف حرف‌های شسته رفته و بجای آدمیه که کلی رو حرفش فکر کرده، ولی اون طرف انگار حرفاییه که این طرف منتظره اون طرف بگه، چون براش جواب حاضر آماده داره. احساس می‌کنی با کامپیوترهایی با هوش پایین مکالمه می‌کنه. واکنش‌ها حداقل با واقعیتی که ما تو آدم‌ها می‌بینیم منطبق نیستن.

 

+ جهت اطلاع‌رسانی گردونه‌ی طاقچه و جهت اینکه خیلی از این کتاب تعریف شنیده و خونده بودم و به نظرم خیلی فاصله‌دار بود با اون تعاریف.

 

حجم سیاه دونده...
ما را در سایت حجم سیاه دونده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9monologue9 بازدید : 157 تاريخ : دوشنبه 17 آذر 1399 ساعت: 21:16