لپ‌تاپ

ساخت وبلاگ

 

بالاخره لپ‌تاپ رو خریدم.

این کارا تو حوزه‌ی تخصصی آق‌دومادبزرگه است! (نیست که طلبه است، واسه همون!) از مدت‌ها پیش بهش گفتم یه لپ‌تاپ برام بخر، ولی ایشون خیییلی ریلکس و به قول ما دَم‌راسته! تا اینکه بعد از تحقیقات اینترنتی فراوان گفت پنج‌شنبه عصر میرم حضوری ببینم چی به چیه! منم دیدم تنور داغه و اگه نچسبونم دیگه خمیرم بیات میشه. گفتم من و عسل (خواهرم) هم میایم. گفت ضرورتی نداره بیاین ها، من فقط میرم ببینم لپ‌تاپ‌ها رو! فقط برای تحقیق و بررسی میرم. دیگه به هر طریقی بود راه افتادیم رفتیم. از اولین مغازه‌ی زیرزمین یکی از پاساژهای خیام شروع کرد. تو هر مغازه‌ای کل لپ‌تاپ‌های مطابق با بودجه‌مون رو بررسی می‌کرد و گاهی یادداشت برمی‌داشت! مغازه‌ی دوم یا سوم بودیم که من یکی رو انتخاب کردم، حالا مگه قبول می‌کرد؟؟؟ می‌خواست نه تنها کل چهار پنج طبقه‌ی این پاساژ که حتی تمام طبقات پاساژهای کناری رو هم بگرده و تازه قصد هم نداشت کلا چیزی بخره!!! می‌گفت امروز فقط بررسی می‌کنیم. دو طبقه رو که گشتیم سه ساعتی گذشته بود تقریبا. من و خواهرم دادمون دراومد تا قبول کرد یه دونه رو برداشتیم اومدیم.

اون اولاش که هنوز تو زیرزمین بودیم، من و خواهرم خواستیم بریم سرویس بهداشتی. هیچ راهنمایی هم رو در و دیوار نبود. با خودم گفتم ما که از همین طبقه‌ی زیرزمین می‌خوایم بخریم، پس بهتره برم از فروشنده‌های طبقه‌ی بالا بپرسم!! رفتیم بالا و یه مغازه رو دیدم که توش سه تا پیرمرد بود. پرسیدم و آدرس دادن و رفتیم. حتما می‌تونید حدس بزنید که نهایتا از همون سه تا پیرمرد خریدیم لپ‌تاپ رو :))) [خاطرنشان کنم که مشکلی برای پرسیدن محل سرویس بهداشتی از آشنایان یا مردهای جوان ندارم، ولی خب احساسم این بود که اینطوری بهتره]

همین پیرمرده داشت توضیح می‌داد، برگشت به من گفت برای کارای مدرسه می‌خواین دخترم؟ :)))

بعد به آق‌دومادبزرگه یکیو نشون میده میگه اگه دخترخانوم اینو بپسندن، اینم لپ‌تاپ خوبیه :))) بنده خدا سنی نداره، منم بیبی‌فیس نیستم، مخصوصا با ماسک، نمی‌دونم چرا اینجوری گفت بهش :))

 

حجم سیاه دونده...
ما را در سایت حجم سیاه دونده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9monologue9 بازدید : 160 تاريخ : دوشنبه 17 آذر 1399 ساعت: 21:16