وای وِی ووی

ساخت وبلاگ

 

آقا بلایی که سر برادرم اومده بود (تو این پست) الان سر منم اومد. اول در گوشم هی سروصدا کرد و منم بیخیال هی با دست پسش زدم. تا اینکه حس کردم یه چیزی رو پام راه میره و شستم خبردار شد خبریه! مثل فنر پریدم و لامپ رو روشن کردم و سه و نیم ثانیه خودمو تکوندم و بعععله! یکی از اون بال‌دارهاش بود :((( سمتم که پرید یه سکته‌ی ناقص زدم! رفتم اون سمت اتاق و همونجا خشکم زد. فکر می‌کردم اگه بخواد دوباره بپره سمتم چی رو سپر کنم. پتو؟ چادر؟ برم تو نورگیر؟ از اتاق برم بیرون؟ این فکر از همه بهتر بود، ولی متاسفانه اوشون دم در وایستاده بود :(( چند بار داداشمو صدا زدم، ولی نشنید. تا اینکه خودش یه حرکتی کرد و رفت یه گوشه و منم دویدم بیرون. رفتم پیش داداشم گفتم یه سوسک سیاه غول‌آسای پروازی تو اتاقه و بیا بکشش. خودم بیرون ایستادم، تمام دستامو گذاشتم رو پهنای صورتم، از استیصال و ترسم به خنده افتاده بودم و تموم هم نمی‌شد. واقعا چرا در مقابل یه سوسک به این کوچیکی اینقدر ناتوانم؟ ولی همچنان هیچ هیچ هیچ راه‌حلی برای مقابله با سوسک بال‌دار ندارم. حدود هفت هشت سال قبل هم یه دوره خونه‌مون سوسک پیدا شده بود، جوری که ماه رمضون سحر که بیدار می‌شدیم لامپ آشپزخونه رو می‌زدیم، یهو لشکر سوسک‌ها که قرار بوده مهمونیشون تا صبح ادامه داشته باشه، غافلگیر می‌شدن و فوج‌فوج به سوراخ‌هاشون می‌گریختن و از بس زیاد بودن، بیخیال کشتنشون می‌شدیم! سم‌پاشی کردیم و ریشه‌شونو کندیم. الان باز تک و توک پیدا شدن و من می‌ترسم دوباره بشه مثل اون دفعه :(

القصه! برادرم کشتش و انداختش دور. من برگشتم تو اتاق، اما چراغ رو روشن گذاشتم، توهم زدم و مدام فکر می‌کنم یه چیزی رو دست و پا و سر و گردنم راه میره، یه مگس (این از کجا اومد باز؟:/) از کنار صورتم رد شد، داد زدم و گوشی رو پرت کردم اونور و خلاصه در رعب و وحشتی توصیف‌ناپذیر به سر می‌برم و مگه جرأت دارم بخوابم؟ خوبه باز سوسکش آقا بود، وگرنه فکر می‌کردم داشته تو گوشم تخم‌ریزی می‌کرده و حالا کی بیاد این توهمو درست کنه؟ از وقتی یادمه از حشرات بیزار بودم و ازشون می‌ترسیدم و به این فکر می‌کردم عذابی بالاتر از یه قبر پر از حشره و سوسک و مورچه و موریانه و عنکبوت و کرم و مار! که از دماغ داخل جمجمه بشن و از چشم بیان بیرون و باز از دهن برن تو و از گوش بیان بیرون چی می‌تونه باشه؟

 

خدایا کلیک کن لطفا :(

 

حجم سیاه دونده...
ما را در سایت حجم سیاه دونده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9monologue9 بازدید : 197 تاريخ : پنجشنبه 8 خرداد 1399 ساعت: 1:26