تسنیم شوماخر

ساخت وبلاگ

این روزا میرم آموزش رانندگی، البته به لطف راهنمایی رانندگی که از یک ماه پیش بخشنامه کرده آموزش به اتباع خارجی بدون نامه‌ی پلیس مهاجرت، حتی بدون قصد گرفتن گواهینامه، ممنوع می‌باشد، نتونستم برم آموزشگاه. پلیس محترم مهاجرت هم به من نامه نمیده، قبلا چون متاهل و بچه‌دار نبودم! الان که مثثثثلا شرط تاهل برداشته شده، به این دلیل که پدر و مادرم کارت آمایش دارن و پاسپورت ندارن. منم هی صبر کردم، هی صبر کردم، هی صبر کردم که شاید این قانون هم مثل بقیه‌ی بقیه‌ی قوانینشون که فرت و فرت عوض میشن، عوض بشه؛ ولی نشد. دو هفته پیش که مامانم ناگهان حالش خیلی بد شد و داشتیم می‌بردیمش بیمارستان، عصر بود. آقای پشت فرمون بودن و به سختی رانندگی می‌کردن. روز که به سمت شب میره، آقای حتی با عینک هم درست نمی‌بینن جلوشونو. اون روز همه‌ش با خودم می‌گفتم چرا؟ چرا؟ چرا من احمق حتی رانندگی بلد نیستم؟ به درک که گواهینامه نمیدن، حداقل بلد باشم که تو شرایط اورژانسی دهنم باز نمونه. و بعد از فرداش افتادم دنبالش. بعد فهمیدم ما حتی اجازه نداریم رانندگی رو یاد بگیریم! احسنت به این جمهوری اسلامی! یادم نمیاد برای هیچ مورد دیگه‌ای عامدانه و آگاهانه از قانون تخلف کرده باشم، ولی فقط همین یه مورد خیلی کفرم رو درآورده. حالا من یه بی‌قانونم، کم و زیاد هم نداره، یه متخلف، والسلام :|
از آموزشگاه که اومدم بیرون صاف رفتم تو دیوار :) آگهی‌ها رو بالا پایین کردم تا بالاخره یه مربی قیمت‌مناسب‌تر! پیدا کردم. بعضیا که زنگ می‌زدم می‌گفتم اتباع خارجی، قیمتو بالاتر می‌گفت و دلیلشم این بود که ممکنه راهنمایی رانندگی جریمه‌ش کنه. چون این مربی رو بدون معرف از تو دیوار پیدا کردم، مامانم خیلی نگرانه. از اول تا آخر تو صندلی عقب داره صلوات می‌فرسته :))
امروز جلسه‌ی دوم بود. ماشینش خیلی قراضه است :))) مربیم ولی بد نیست. همه‌ش احساس می‌کنم اون ماشین رو می‌رونه، احساس اطمینان به خودم ندارم. و خب چون اولشه طبیعیه. آخرای جلسه‌ی قبل می‌گفت به نظرت دستت به فرمون چسبیده؟ o_O گفتم یعنی فرمونو دو دسته و خیلی محکم می‌گیرم؟ گفته نه! گفتم یعنی کنترل ماشین تو دستمه؟ گفت نه! هی سوال می‌کردم، اونم نمی‌تونست درست توضیح بده که منظورش چیه. آخه من از کجا اصطلاحات شما (مربی‌ها) رو بلد باشم؟ :)) فک کنم منظورش این بود که با رانندگی رله شدی؟ پذیرفتیش؟ یه همچین چیزی انگار. باس می‌گفتم داداچ! ما تو روز رارنده‌ها تشریف آوردیم تو دنیا، از همو اول دستمون سفت به فرمون چسبیده بود ;))
امروز رفتیم تو شهر، خیلی خوب بود به نظرم، با اینکه مربی ترمز و کلاج داره و اون رانندگی می‌کرد در واقع :| ولی خب همینقدر بود که آشنا شدم با شهر و چراغ قرمز. پشت یه چراغی ایستاده بودیم که راننده‌ی ماشین کناری که یه خانوم بود برگشت به مربیم گفت مهارتی جلسه‌ای چند؟ اونم گفت فلان. گفت چقدرررر کممم می‌گیرین! من خودم مربی‌ام، بیشتر از ایناست. اینم گفت دیگه! بعد که راه افتادیم گفت چه تیز بود، از کجا فهمید که آموزشیه؟ می‌خواستم بگم بابا باهوش! یه خانم جوون ناشی پشت فرمون، یه آقا صندلی کنارش، یه همراه (خانم یا آقا) صندلی عقب، تیپیک آموزش رانندگیه دیگه! :)
خلاصه که با رانندگی خوش می‌گذره :) کاش ماشین داشتم :)

حجم سیاه دونده...
ما را در سایت حجم سیاه دونده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9monologue9 بازدید : 209 تاريخ : پنجشنبه 9 آبان 1398 ساعت: 13:48