وقتی
این پست رو خوندم، مطمئن بودم که نمیخوام شرکت کنم. چون من به کلیت آینده
امیدوارم و چیز خاصی که با نگاه کردن بهش امید از چشمام فوران کنه به ذهنم نیومد.
اما بعد که این ایمیل بهم رسید، نوع خاصی از امیدواری رو درک کردم. اینکه از یک روز خاص که چند روز دیگه است به اونور، ممکنه مسیر زندگیم عوض بشه. هنوز در مرحلهی "ممکنه" قرار داره و کفهی "ناامیدی" از تغییر شرایط هم خالی نیست. اما به هر حال تو کفهی "امید" وزنهی سنگینی قرار گرفته که باعث میشه با فکر بهش لبخند بزنم :)
+ این هم اون چیزیه که منتظرش بودم و هم اون چیزی نیست که منتظرش بودم. گویا خدا خواستههای ما رو گوش میده و اون چیزی که خودش صلاح بدونه رو بهمون میده!
+ اگه به نتیجه برسه، خواهم گفت که چیست.
حجم سیاه دونده...
ما را در سایت حجم سیاه دونده دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 9monologue9 بازدید : 252 تاريخ : سه شنبه 11 تير 1398 ساعت: 14:34