کارشناس تکه کردن مرغ و طبخ بادمجان سیری!

ساخت وبلاگ

صبح دو تا مرغ پر کندم، یک تا تکه کردم قصاب اعظم!

داشتم بادمجون می‌پختم. مامان گفته بودن که توش سیر بریزم و چون داداشم سیر دوست نداره قرار بود قایمکی این کارو بکنم! اما خب من سیر رو فراموش کردم و مامان از تو خونه حواسشون بود. برای متوجه کردن من گفتن "آب ریختی؟" من بدون برگشتن به سمت خونه گفتم آره ریختم. دیدن من اصلا اشاره رو نگرفتم! باز گفتن "رب رو چرا نذاشتی تو یخچال؟" سوال پرتی بود و من متعجبانه برگشتم سمت مامان که دیدم دارن با ایما و اشاره میگن "سیر انداختی؟" منم به شکل لال‌بازی گفتم "چطوری بریزم؟" باز مامان گفتن "سیر ریختی؟" باز من گفتم "چطوری بریزم؟" منظورم این بود که درسته بریزم یا رنده کنم یا خورد! مامانم نمی‌فهمیدن چی میگم باز دوباره با عصبانیت می‌گفتن "سیر ریختی؟" آخر مجبور شدم با صدای آهسته بگم تا بشنون. خلاصه شنیدن و گفتن درسته بنداز! بعد به حالتی که یعنی ماموریت انجام شده، عینکشونو دادن بالا و قرآن خوندنو از سر گرفتن. ناگهان یادشون اومد که قضیه‌ی رب نصفه نیمه مونده، خواستن تمومش کنن که داداشم مشکوک نشه! اما به جای گفتن "رب رو بذار تو یخچال" گفتن "سیر رو بذار رو یخچال"!!! و ناگهان داداشم سرشو آورد بالا و گفت "چی؟؟؟؟ سیر؟؟؟؟ کلک می‌زنین!" اون همه تمهیدات پوف شد رفت هوا :|

بهم پیشنهاد شده به عنوان کارشناس، چند جلسه تو یکی از شبکه‌های تلویزیونی افغانستان که اینجام استودیو دارن، حضور بهم رسانم! فکر کنم شبکه‌ی گمنام یا تازه‌کاری باشه، چون هرچی سرچ کردم اصلا اسمش نیومد بالا :| شرطش اینه که با لهجه صحبت کنم. خب من لهجه‌ی آنچنانی ندارم. دوربین هم به نظرم استرس زیادی داشته باشه. می‌خوام بگم نه، ولی باید بیشتر فکر کنم.

حجم سیاه دونده...
ما را در سایت حجم سیاه دونده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9monologue9 بازدید : 229 تاريخ : چهارشنبه 4 ارديبهشت 1398 ساعت: 17:16