خواهرم و دخترش

ساخت وبلاگ

وروجک رو زدم، یه سیلی یواش. انقد گریه کرد که نفس‌نفس می‌زد.
لیوان آب دستش بود، یه کمش رو خورد، بعد به من نگاه کرد. گفتم "مواظب باش چپه نکنی" در حالی که تو چشمم نگاه می‌کرد لیوان رو کامل برگردوند رو فرش آشپزخونه. منم عصبانی شدم و یه سیلی زدمش. از اینکه دختر خیلی خوب و آرومی بود و چند وقته لووووس شده و هرکار دلش بخواد می‌کنه خیلی ناراحتم. در کمال بی‌رحمی از اینکه زدمش ناراحت نیستم. مامان و باباش اگر هم ناراحت شدن، چیزی نگفتن. مامان خودم داد و بیداد که چرا بچه رو زدی؟؟؟
نمی‌دونم کار درستی کردم یا اشتباه، وقتی مامان و باباش هیچ وقت همچین کاری نمی‌کنن، من چه حقی دارم بزنم؟ اصلا من حق دخالت تو تربیت بچه‌شونو دارم؟ اصلا یه همچین زدنی، یه سیلی یواش، تو تربیت جا داره یا نه؟ واکنش درست چی بوده؟ اصلا چرا هر روز اینا خونه‌ی ما هستن؟ بالاخره با اینقد همنشینی نمیشه ما واقعا هیچ دخالتی نداشته باشیم. سر همین موضوع هم تا حالا صد دفعه با خواهرم حرف زدم، بهش میگم انقد نیا، ناراحت میشه. هم برای خودشون سخته هم برای ما. اصلا چرا انقد زندگی سخت شده جدیدا؟ اصلا من دیگه هیچ حرفی با زندگی ندارم و به نشانه‌ی اعتراض سکوت می‌کنم.
حجم سیاه دونده...
ما را در سایت حجم سیاه دونده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9monologue9 بازدید : 283 تاريخ : دوشنبه 11 تير 1397 ساعت: 19:21