حجم سیاه دونده

متن مرتبط با «خرید206اس دی» در سایت حجم سیاه دونده نوشته شده است

کارگاه، اتوبوس، تولد و چیزهای دیگر

  • حال این روزهای ما را اگر جویا باشید، با تعدادی قناد بعضا نفهم و بعضا بفهم سروکله می‌زنم و هنوز هم نمی‌دونم ته این مسیر چیه. حال امروزمو اگه جویا باشین، خسته، کوفته، کمی تا قسمتی گرفته بابت همون سروکله‌ها و یه‌کم گیج بابت اینکه از امروز باز دارم با اتوبوس و مترو میرم. ۹ آذر زمان گواهینامه‌م تموم شد و تمدید هم که نمی‌کنن دیگه. واقعا نمی‌دونم با ۱۰ ساعت کاری و این نوع کار و این مسیر و فاصله و عوض کردن سه تا خط، آیا دووم میارم اینجا یا نه. بعضی وقتا به همین همکارای تو کارگاه (که همه‌شون آقا هستن) حسودیم میشه که میرن خونه هیچ کاری ندارن احتمالا و من همچنان مقداری از کارهای خونه منتظرمه که برسم. از حال‌وهوای ماه تولدم اگه پرسیده باشین :) خدمتتون بگم که جیم‌جیم عوضی بیشششششور برام دستگاه اسپرسوساز آبی خریده :)) و باز چون نمی‌خواسته به میم‌الف که قرار بوده باهاش شریکی برای من کادو بخرن بگه که چی خریده، با اونم شریک شده و دو نفری برام یه تراول‌ماگ، یه ستِ وست و روسری، یه گارد، یه گلس، کیک و گل خریده‌ن! البته من حدودی سعی کردم حساب کنم سهمش چقد شده که بهش بدم و بعد قهر و آشتی و تلاش‌های فراوان موفق شدم :)) قهروآشتی‌های ما هم الکیه ها، یک ثانیه هم طول نمی‌کشه :))) خلاصه من الان صبحا لاته درست می‌کنم می‌برم با خودم :) قطعا وقت آرت زدن که ندارم، بلد هم که اصلا نیستم، ولی خود لاته عالیه و اصلا فکرشو نمی‌کردم یه روز انقد در دسترسم باشه. + خدایا بشه وقتی هنوز شوقشو دارم به چیزی که می‌خوام برسم؟ بخوانید, ...ادامه مطلب

  • سرعت، کارگاه و چیزهای دیگر

  • تقریبا هر روز، طی روز، میگم برم اینو بنویسم تو وبلاگ، اونو بنویسم، فلان چیزو تعریف کنم، بهمان ماجرا رو بگم، ولی اونجا خب قطعا وقتش نیست و می‌ذارم برای موقع بیکاری، بیکار که میشم ولی، دیگه یادم نمیاد چی می‌خواستم بنویسم. الان دارم به کله‌ی پوکم فشار میارم که یادم بیاد چی می‌خواستم بنویسم. خب چون هیچی یادم نمیاد یه چیزی می‌نویسم دیگه. امروز تو کارگاه داشتم فکر می‌کردم من نسبت به صابکارم سرعت کارم بالاست. خیلی زودتر پختم تموم میشه و همزمان خرده‌کاری‌ها و آماده کردن مواد برای روزهای بعدم پیش می‌برم. خیلی زود رو کار سوار شدم و جوانب مختلف کار تو کارگاه اومد تو دستم، برنامه‌ریزی نظافت و آماده‌سازی مواد و تغییر دکوراسیون و بهینه کردن چیدمان کارگاه و یادآوری خرید به موقع مواد اولیه که این واقعا مهمه و جزئی‌ترین مواد اولیه اگه تموم شده باشه و یادمون رفته باشه بخریم کل کار اون روز رو هواست. و چیزی که سرعت منو تو کار زیاد می‌کنه تشخیص ترتیب پخت محصولاته. من حتی یه برنامه‌ی ثابت برای پخت ندارم، با اینکه تنوع محصولات هر روز ثابته و فقط تعدادش تغییر می‌کنه گاهی. اما من بر اساس شرایط کلی هر روز، اول صبح برنامه می‌ریزم که چی اول انجام بشه و چیا بعدش. ولی این کار یه‌کم روی خودم فشار میاره. اینطوری میشه که انقدر مویرگی کارا رو می‌چینم که یک دقیقه هم پرت نمیشه و بنابراین یک دقیقه هم نمی‌شینم و پشت سر هم کارا رو انجام میدم. بعد می‌بینی آخر وقت یک ساعت مثلا زودتر از تایم کاریم کارم تموم میشه. حالا امروز جناب صابکار میگه نظرتون چیه این ساعتایی که زودتر میرین رو جمع کنین یه روز به جاش اضافه بیاین؟ یا اگه یه روز محصولات بیشتر بود بیشتر وایستین؟ اینجور وقتا با خودم میگم چته دختر, ...ادامه مطلب

  • ۲۶ فروردین ۱۴۰۱

  • امروز اومدیم خونه‌ی عسل برای افطار. دو سه ساعت قبل غروب، من و هدهد رفتیم گلخونه‌ی نزدیک خونه‌شون. ماشین آقای رو برداشتیم و امان از دست بچه‌های شر کوچه‌شون. صاف صاف تو چشمم نگاه می‌کردن و سنگ پرت می‌کردن سمت ماشین. دیدم پیاده هم بشم حریفشون نمیشم، سریع راه افتادم رفتم. قرار بود فقط بریم نگاه کنیم. , ...ادامه مطلب

  • ۲۸ فروردین ۱۴۰۱

  • یه مدت پیش، همکار محبوبم یه چیزی گفت، من گفتم نه، فلان نه، بهمان. گفت امان از دست زبون تو. هر چی میگم یه چی جواب میدی. گفتم من؟ زبون من؟ گفت بله، نه پس من. گفتم بابا من که در مجموع روزی ده کلمه هم با شما صحبت نمی‌کنم، زبونم کجا بود؟ گفت بعله، صحبت نمی‌کنی، ولی همونده کلمه رو همچین گزیده میگی... فک, ...ادامه مطلب

  • بچه، بودنش یه‌جور بلاست، نبودنش یه‌جور دیگه!

  •   امروز یه خانمی اومده بود مطب با یه شکایت غیرمرتبط با بارداری. خانم دکتر سونو کرد دید تو ماه هفتم حاملگیه، درحالی‌که خود دختر خانم خبر نداشت! اینو که فهمید بنا رو گذاشت بر گریه و حالا گریه نکن کی گری, ...ادامه مطلب

  • هر کی خودش فک کنه ببینه چه سودی ازش درمیاد!

  •   دارم سبزی می‌کارم، شاهی. آقای از سر کار که اومدن، به شوخی گفتن اون دخترم که رشته‌ش بود، کشاورزی رو به آخر رسوند. حالا تو شروع کردی؟ (البته رشته‌ی خواهرم کشاورزی نبوده) گفتم من از گل و گیاه خوشم نمیا, ...ادامه مطلب

  • دورهمیدیم

  •   دورهمی هم تموم شد، البته نه اون طوری که برنامه داشتم. مثلا قرار بود صبحانه‌ی دسته‌جمعی تو حیاط بخوریم، ولی مامان صبح زود با آقای صبحانه‌شونو خوردن. هدهد هم برای کار اداری رفته بود و حدود ده اومد. عس, ...ادامه مطلب

  • دلخواه‌ترین قاب در خانه‌ی ما برای من (آپدیت جدید!!!)

  •     من عاشق نوشتن روی برد سفیدم. هر روز لیست بلندبالایی روش می‌نویسم و دونه دونه یا خط می‌خورن یا تیک می‌خورن یا دایره‌ی توخالی جلوشون پر میشه یا کلا پاک میشن. یه‌جورایی معتادش شدم و اگه لیستمو روش ن, ...ادامه مطلب

  • سرم درد نمی‌کرد. دلم دستمالت را می‌خواست و مجبور شدم سرم و دیوار را با هم آشنا کنم.

  •   چند روزی هست که سر کار میرم. هنوز جا نیفتادم. در واقع احساس می‌کنم کار هنوز برای من جا باز نکرده. شب دیر می‌رسم خونه. بحث البته دیر و زودیش نیست، بحث اینه که یه بخشی از مسیر رو باید با اتوبوس بیام ک, ...ادامه مطلب

  • والا بلا اگه من به عمرم پیست رقص دیده باشم!

  •   بچه بودم، شاید راهنمایی. یه روز با یکی از با دوستام که حرف می‌زدیم گفتم من یه آرزوی بد دارم، اینکه یه روز آدمی بشم که خیلی مشهوره و از بین لایه‌های تاریخ می‌تونه خودشو برسونه به کتب درسی بچه‌های چند, ...ادامه مطلب

  • آسد ممدی دلبرم

  • _ باز هم دو شبه که بیمارستانیم. کم‌کم دارم باور می‌کنم که شانس وجود داره و کم‌کم دارم باور می‌کنم که خیلی خوش‌شانس نیست :| _ به نظرت جامعه، پرسنل اون بیمارستان قبلی هستن یا پرسنل اینجا؟ ذره‌ای احترامشون به دل نمی‌نشینه. آدمای پولکی و احترام پولی، هه... , ...ادامه مطلب

  • در زمینه‌ی رواج ازخودبیگانگی و کم شدن درک و اندیشه و دامن زدن به احساس بی‌مایگی، چند تا لینک اینجا میذارم، هر کس که خواست و شرایطش رو داشت می‌تونه برداره.

  • طرح هدیه‌ی کتاب فیدیبوئه. کتاب‌هایی که اخیرا خریده باشی رو می‌تونی فقط به یک نفر و اون هم کسی که تا‌به‌حال عضو فیدیبو نبوده هدیه بدی. جنایت و مکافات، داستایفسکی، ترجمه‌ی اصغر رستگار: کلیک بلندی‌ه, ...ادامه مطلب

  • گربه‌ی شرودینگر

  • بعد از یه مدت طولانی که هی یه کاری رو پشت گوش می‌ندازم، امشب انجامش دادم و تمام :) این عمل پشت‌گوش‌اندازی رو کی اول اختراع کرده من نمی‌دونم، ولی دستش درد بکنه الهی! بابت این کار خوب به خودم جایزه داد, ...ادامه مطلب

  • به یک ورد مجرب، جهت کار نکردن گیوتین نیازمندیم!

  • بعد نماز صبح آقای اومدن بالای سرم و همین‌جور خیره نگاهم می‌کردن. چند ثانیه نگاه کردم و هیچی از صورتشون نفهمیدم. یه‌کم هم ترسیدم که چی شده اینجوری گوشی به دست اومدن بالای سرم؟ نکنه زدم گوشی رو خراب کر, ...ادامه مطلب

  • آلامم را با تخفیف می‌فروشم، در سایت دیوار

  • خانه‌ی بهم‌ریخته و مهمان، پشت مهمان. این هم از قوانین طبیعت است گمانم :) کمی دکوراسیون عوض می‌کردیم. یک مدل پرده‌ی جدید برای اپن درست کرده‌ایم. یک چیزی شبیه این ولی بزرگتر، در ابعاد اپن و البته که , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها