میشه مادر هم صدات بزنم. میشه افتخار کنم سلسلهم به شما میرسه و میکنم. ولی فقط یک چیز میخوام ازتون، دستم از دست شما جدا نشه... متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشدبا این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد. + امروز سی ساله شدم. بخوانید, ...ادامه مطلب
هشت جلد کلیدر رو صوتی خریده بودم از فیدیبو. بعدا جلد نه و ده هم اومد که هنوز نگرفتهم اونا رو. جلد اول رو روی دور تند گوش دادم. جلد دوم رو برای تمرین صبر و تحمل، با سرعت معمولی گوش دادم. هی دستم میرفت تندش کنه، هی نگهش میداشتم. چیزی اون جلوها نیست، همین لحظه رو گوش بده. با طمانینه. برداشتی که من از آدما داشتهم این بوده که فکر میکنن من آدم آروم و ملوییام. حتی بار اولی که با جیمجیم رفته بودیم کوه کوهسنگی، چشاش گرد شده بود و میگفت اصلا فکر نمیکردم مثل بز از کوه بری بالا. یعنی بهم نمیخوره این حجم ورجه وورجه توم وول بخوره. ولی خب در اصل اسلام دستوپامو بسته و نمیتونم شوخوشنگ باشم. حالا بعد این همه سال اون حرکات و سکناتِ آروم، شده رفتار غالبم. ولی هنوزم تو وجودم انگار اسپند رو زغال بالا پایین میپره و نمیذاره زیاد آروم بگیرم. عجله و تند و تیزی هنوزم جزء ارزشهامن. دوست دارم کارها زود به سرانجام برسه. تکلیف همه چیز زود مشخص شه. پروندهها باز نمونن. این جملهی آخرو که جیمجیم و میمالف هم باهاش آشنان و بهش اشاره میکنن که آره تو دوست داری زودتر پروندههای باز ذهنیتو ببندی. خلاصه اینکه در راستای کم کردن از عجلههای غیرضروری، تصمیم گرفتم کلیدرو با سرعت 1× گوش بدم. جلد دو تموم شد. ولی دیگه نخواستم فعلا جلد سه رو شروع کنم. جای بدی تموم شد. اگه دوست دارین بخونین یا گوش بدین بقیه رو نخونین. کتاب در مورد کردهای خراسانه. نه اینکه کتاب قصد قهرمانسازی داشته باشه، چون خوب و بد ویژگیهای آدمها رو با هم میگه، اما چون یهجورایی از دو تا شخصیت بیشتر از بقیه یا بولدتر از بقیه صحبت میکنه، شاید ذهن خودش دوست داره ازشون قهرمان بسازه. اینا انگار آدم خوبای داستانن. گلمحمد و مارال. من, ...ادامه مطلب
همه میدونن روشهای عزاداری پرجوشوخروش مورد پسند من نیست. مداحیهای آروم رو دوست دارم. ولی سینه زدن رو خیلی دوست دارم، حتی محکم و بلند سینه زدن مردها رو. بعضی جاها هم هست که تو روضه و مداحی، دلم میسوزه و وقتی سینه میزنم انگار اون سوزش قلبم آروم میشه. این وقتا یاد اونایی میفتم که تو عزای نزدیکانشون به سر و صورت و سینهشون میزنن و میفهمم اون درد روحی یهجوری میخواد بروز جسمی پیدا کنه و اینطوری میکنن. دو تا روضهای که باعث میشه ناخودآگاه سینه بزنم، بجز خود اباعبدالله، روضهی علیِ اکبر و حضرت اباالفضله. هر جوری به کل قضیهی کربلا نگاه میکنم نمیتونم دشمنی باهاش رو درک کنم. هر کسی با هر کیش و آیین و مسلکی باشی، اگه فقط انسان باشی، نمیتونی طرف مقابل حسین قرار بگیری. دقیقا همون جملهی خود حضرت که میگه اگه دین ندارید، آزاده باشید. اتمام حجت کاملیه. به دین من نیستی؟ آزاداندیش باش. ظلمستیزی در هر حالتی قابل ستایشه. اینکه کسی بخواد به نفع جناح سیاسیش، برای مالهکشی روی کارهاش یا هر چیز دیگهای از حسین بن علی استفادهی ابزاری کنه، واقعا چه ربطی به خود ایشون داره؟ تو هر بخشی از این ماجرا نگاه کنی حتی تا لحظات آخر، حسین دنبال این بوده که آگاه کنه، بفهمونه زیر پوست جامعه چی میگذره. برای این هدفش از تک تک داشتههاش میگذره. روضهی علی اکبر و اباالفضل برای این برام سنگینه که یه جا دیگه نمیتونه مثل همهی شهدا بچهشو برگردونه به خیمه و صدا میزنه بیان علی اکبرو ببرن، یه جای دیگه هم نه تنها نمیتونه اباالفضل رو برگردونه، که میگه الان دیگه کمرم شکست... این جاها برام تبدیل به انسان میشه و درک میکنم امامم هم مثل من غم و درد رو حس میکرده، غمها و در, ...ادامه مطلب
آقا تا داغه بذارین تعریف کنم :)))) اینترن اومده از مامان شرححال میگیره. تابهحال تقریبا همیشه من به جای مامان جواب میدادم، چون منسجمتر و کاملتر میگم. ولی این بار رفتم کنار و گذاشتم خود مامان جو, ...ادامه مطلب
چند روز پیش رفتم بالاخره یه براکت خریدم و تلویزیون رو کوبوندیم به دیوار. قشنگ جا باز شد. بخاری رو هم برداشتم. چیدمان رو هم یه کم عوض کردم. امروزم کل خاندان بسیج شدن فرشهامونو بشورن. سه تا برادر و د, ...ادامه مطلب
میدونید قسمت سخت گردش رفتن کجاست؟ اونجایی که قبل رفتن باید کلی زحمت بکشی، خوراکی و غذا و ظرف و ظروف و فلاسک و زیرانداز و پتو و بالش و توپ و دبهی آب و آفتابه :دی و فلان و بهمان آماده کنی نیست. بله،, ...ادامه مطلب
صبح یک هوای عالی داشت که آدمو یاد بهار میانداخت. به لطف کلاس آمادگی برای زایمان هدهد، پیادهروی این هوا هم نصیبمون شد. تو مرکز بهداشت دو تا آقای میانسال، داشتن روی در ورودی آرامبند نصب میکردن. یه , ...ادامه مطلب
خوشبهحال چشمهها و دشتها خوشبهحال دانهها و سبزهها خوشبهحال غنچههای نیمهباز خوشبهحال دختر میخک که میخندد به ناز خوشبهحال جام لبریز از شراب خوشبهحال آفتاب ای دل من گرچه در این روزگ, ...ادامه مطلب
وقتی همه مریض میشن و من نمیشم اوضاع به نظرم طبیعیه. ولی وقتی همه مریض میشن و منم میشم از خودم ناامید میشم. آخه مگه هر کار بدی بقیه کردن منم باید بکنم؟ آدمم اینقد ضعیف؟ الان همه سرما خوردیم، کل شهر جم, ...ادامه مطلب
یه معلمی قراره اربعین دو هفته بره کربلا و دنبال جایگزین میگرده. به من پیشنهاد کردن به جاش برم. کلا شش روز میشه و درس قرآن و هدیهی آسمانی ابتداییه. از اونجایی که مدرسه غیرانتفاعیه مشکلی با ایرانی نب, ...ادامه مطلب
دارم به خدا باج میدم، به نظرتون قبول میکنه؟ :D + باج: یک سری کارهای نپرسیدنی , ...ادامه مطلب
ﻣَﺎ ﺫَﺍ عَلَی ﺍﻟﻤُﺸﺘَﻢِّ ﺗُﺮﺑَﺔَ ﺃَﺣﻤَﺪٍ ﺍَﻥ لا ﻳَﺸَﻢَّ ﻣَﺪَی ﺍﻟﺰَّﻣَﺎﻥِ ﻏَﻮَﺍﻟِﻴَﺎ , ...ادامه مطلب
فلاسک رو آبجوش کردم و نیاوردم. اومدم پارک بانوان واسه سکوت و خلوت و فکر. یهکم که گذشت دیدم همه دارن ورزش میکنن و من دراز کشیدم! پا شدم قدم بزنم، هرچی پول و کارت و طلا تو کیفم بود گذاشتم جیب پالتوم, ...ادامه مطلب
از پارک اومدم بیرون و به ذهنم رسید بهجای خوردن شکلاتگلاسه تو اون ویتامینسرای همیشگی، برم بستنی بخرم و تو خونه درستش کنم. مشکل خامهی فرمگرفته بود که نمیارزید تو خونه درست کنم، گفتم اسپری خامه بخ, ...ادامه مطلب
+ بچهها میخواین راجع به یک چیزی با هم صحبت نکنیم؟ فارغ از شرایط کنونی، یه مسئلهای برام جالبه. گاهی آدما میگن "میخوام تنها باشم" و منظورشون اینه که "لطفا بمون و حرف بزن"؛ گاهی میگن "میخوام تن, ...ادامه مطلب