روز کودک

ساخت وبلاگ

دیروز یه نیمرو با سیب درست کردم به شکل صورت آدم! گفته بودم خلاقیتم خیلی پایینه؟ دفعه‌ی اول بود یه غذا!ی شکلی درست می‌کردم و خوب خودم ذوق‌زده شدم :) آوردم سر سفره مامان و آقای گفتن "این دیگه چیه؟" گفتم "از اینا واسه بچه‌ها میپزن که با اشتها غذا بخورن! راستی امروز روز کودکه هااا!" آقای هم گفتن "آخی! کودک بابا!"

از گذاردن عکس تخم‌مرغ (با اینکه مالی هم نبود!!!) معذورم، زیرا جداً از تبارک می‌ترسم! زیر همه پست‌های آشپزی میاد دیسلایک میذاره می‌ترسم ترورم کنه یه وقت!


این پست باید دیروز منتشر میشد چون اصلا مناسبتش روز کودکه :) اما خوب نشد. روز این کودکای گودزیلا رو نمیگم ها! اونا که هر روز روزشونه! مگه کسی جرأت مخالفت با اینا رو داره اصلا؟ من بیشتر دوست دارم این روز رو روز کودکایی که کودکی نکردن بدونم. اون بچه‌هایی که بقیه میرن مدرسه و اونا نگاه می‌کنن. بقیه میرن شهربازی اونا میرن سرکار. بقیه شب میرن خونه اونا میرن سر چهارراه گل و فال میفروشن. اونایی که پدر یا مادر خوبی ندارن، تربیت درستی نمیشن، استعدادهاشون به هدر میره، مجبورن با اعتیاد تو خانواده سر کنن، اونایی که جامعه و سیاست حقشون رو گرفته، اما حتی نمی‌دونن که حقی دارن!


و اما ایشون؛ که از نظر ظاهری هیچ شباهتی باهاش ندارم، اما از نظر سن و سال شباهتمون خیلی زیاده


و حالا اگه می‌تونین شخص بالا رو تو عکس پایین پیدا کنین :)



+ به هیچ کدوم از این عکسا واقعا شباهت ندارم، واسه همین گذاشتمشون

بعدنوشت: اینجا مراسم جشن تکلیفمون بود. البته من یک سال و خورده‌ای بعد از این جشن به سن تکلیف رسیدم. بنده هم همون تک‌خوان گروه سرودم که دستشو برای ادا درآوردن برده کنار صورتش :) اینجا احتمالا داشتم می‌گفتم "دایی اومده خونه‌مون/حجاب کنم یا نکنم؟" البته نقل به مضمون! چون ریتم آهنگش یادم رفته

حجم سیاه دونده...
ما را در سایت حجم سیاه دونده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9monologue9 بازدید : 270 تاريخ : جمعه 21 مهر 1396 ساعت: 8:24