اندر احوالات آشپزی

ساخت وبلاگ
ما خواهر برادرا کمی تا قسمتی بدغذا تشریف داریم! مثلا غذایی که با روغن حیوانی (روغن دنبه!) پخته بشه نمیخوریم، چون بوی خاصی میده. یا مثلا یکی شیر گرم نمی‌خوره، چند نفر آبگوشت نمی‌خورن، کلهم سبزیجات (سبزی خوردن، کدو، بادمجان و...) خیلی کم میخوریم و یه سری از این عادات که تو هر خونه‌ای هست.
دیشب میخواستیم کباب‌تابه‌ای بپزیم که مامان گفتن با روغن زیتون(ی که یک سال و خورده‌ایه تو یخچاله و استفاده نشده) سرخ کنیم. من تو دلم موافقت کردم، ولی عسل گفت بد میشه و اهالی غذا نمی‌خورن، از همون روغن معمولی استفاده کنیم. مامان هم گفتن پس برای من و باباتون با روغن زیتون بپزین، برای خودتون معمولی. ما هم برای مامان و آقای دوازده تا در نظر گرفتیم و جدا سرخ کردیم. بعد که غذا آماده شده، میبینیم یه بوی خوبی از کباب‌های زیتونی بلند شده که بیا و ببین! اول عسل گفت "منم از همینا می‌خورم"، منم گفتم "من که از اول می‌دونستم با این بهتر میشه، منم از اینا می‌خورم" سفره که پهن شد، هدهد گفت "چرا خودتون از اون خوبا میخورین به ما نمیدین؟" مهندس گفت "میدونستم اینا خوشمزه‌ترن، منم میخوام!" داداش کوچیکه که از همه بدغذاتره، آروم به عسل گفت "یه دونه از اونا بهم بده، ببینم چه مزه‌ایه!"
خلاصه که ما آموختیم چه کنیم برای راغب کردن اهالی به غذایی که احتمال میره برای خوردنش مقاومت کنن! ما این یک سال با این پیش فرض که ممکنه طعم یا بوش به مذاق خانواده خوش نیاد، هیچ غذایی با این روغن نپختیم. حالا فهمیدیم گذشته از سالم بودنش، غذا خیلی خوشمزه‌تر هم میشه.

این هم از کیکی که به علت در دسترس نبودن چاقو، با دست مبارک تقسیم کردم :)

حجم سیاه دونده...
ما را در سایت حجم سیاه دونده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9monologue9 بازدید : 192 تاريخ : يکشنبه 22 اسفند 1395 ساعت: 9:48