برای اینکه متکلم وحده نباشم و یهکم حالت تعاملی پیدا کنه و مخاطب رو درگیر کنیم و از این حرفا :) این روزها که قراره بنویسم، میخوام موضوعش رو شما مشخص کنین. یعنی شما یک کلمه رو که دوست دارین راجع بهش بنویسم کامنت میکنین و منم راجع بهش مینویسم. حالا ممکنه بعضی روزا هیچ کلمهی پیشنهادیای نداشته باشم که خب دو تا راه دارم، یا از اطرافیان میخوام تصادفی یک کلمه بگن و دربارهش مینویسم یا به پیشنهاد دردانه از ربات هوش مصنوعی تپسی میپرسم که راجع به چی بنویسم :) و حالت بعدی اینه که ممکنه بعضی روزا بیش از یک کلمه پیشنهاد بشه که اونم میشه سه تا کار کرد. یک اینکه اگه ببینم تعدادشون زیاد نیست و احتمال بیکلمه موندن روزای بعدشم هست، خب نگه میدارم برای روزهای بعد. دو اینکه میشه تو یک پست در مورد همهشون نوشت یا چند پست در یک روز نوشت یا اگه بیشتر باشن با خرج مقداری خلاقیت، میشه باهاشون جمله، داستان کوتاه یا چنین چیزهایی نوشت. و سوم اینکه میشه قرعهکشی کنم و راجع به یکیشون بنویسم. یک تبصره در این موارد وجود داره، اونم اینه که اگه یک شخص خاص که خودش میدونه کلمهای پیشنهاد بده، در اولویت قرار میگیره با عرض پوزش از سایر حضار البته :) برای امروز، اول سعی کردم از فرهنگ لغت، دیوان حافظ یا میل خودم کمک بگیرم. ولی حتی با کلمات حافظ هم حرفم نیومد. دیگه دیشب از جیمجیم خواستم یک کلمه بهم بگه و علتشم نپرسه. و گفت "تنها". خب، تنها... سفر مرا به زمینهای استوایی برد و زیر سایهی آن بانیان سبز تنومند چه خوب یادم هست عبارتی که به ییلاق ذهن وارد شد: وسیع باش و تنها و سربهزیر و سخت من از مصاحبت آفتاب میآیم، کجاست سایه؟ اولین چیزی که با تکرار کلمهی تنها تو ذ, ...ادامه مطلب
چند روز پیش داشتم خیابونها رو دنبال یه دندونپزشکی که خانم باشه و صبح باز باشه متر میکردم. از فروشندهی یه مغازه پرسیدم، یه درمانگاه بهم نشون داد گفت دندونپزشکی داره. رفتم تو و به محض ورود یکی از دوستای صمیمی دانشگاهمو دیدم؛ یک نفر از اون اکیپ شش نفرهمون. چند سال پیش همینجا خبر, ...ادامه مطلب
امسالم مثل هر سال، خیلی از پارکهای شهر از هشتم تا پونزدهم نهال توزیع میکنن. من و مامان هم صبح رفته بودیم پارک نزدیک خونهمون که برای خونهی خواهرم که باغچه داره، نهال بگیریم ^_^ تو صف بودیم که یه م, ...ادامه مطلب
مادر بنده دشمنی دیرین با موبایل بخصوص از نوع هوشمند دارن. دلیلشون هم اینه که این ماسماسک مردم رو از کار و زندگی میندازه و از راه بهدرشون میکنه. تقریبا درست فک میکنن، اما بالاخره الان نمیشه بدون این تکنولوژی زندگی کرد. کما اینکه خودشون هم گوشی هوشمند دارن و هم کاملا به اینترنت وابستهان. البته وبگردی و اینا تو قاموسشون نیست، ولی تماس رایگان اینترنتی هر کسی رو وسوسه میکنه. حالا ما چون یه نسل مؤخرتریم، طبیعتا استفادهمون از نت و موبایل بیشتره. ولی ایشون زیر بار این منطق نمیرن. حالا این رو داشته باشین تا یه وجههی دیگه از این دشمنی رو بگم. ایشون دهها برابر موبایل با "هندزفری" مخالفن! معتقدن هندزفری با ورود مداوم اصوات به مغز آدم، کمکم اونو دیوونه میکنه. یه داستانی هم از یه بندهخدایی شنیدن مبنی بر همین دیوانه و تیمارستانی شدن یه جوون با هندزفری؛ و اینه که من هرچقد سعی میکنم یه هندزفری رو برای خودم حفظ کنم، بعد از چند روز غیب میشه!! در واقع شمار هندزفریهایی که تا حالا داشتم از دستم در رفته! البته همهشون رو مامان جان اجیمجی نکردن، ولی خوب نفرین که کردن (هندزفریها رو) و "از یو نو" دع, ...ادامه مطلب