تو صدمتری همینجور تو حال خودم میومدم و جلومم محو و تار میدیدم که یهو توجهم به آینه جلب شد. یه ماشین چسبونده بود پشت ماشینم و داشت با
سرعت من میومد. نگاه کردم تعجباتی جلوم تا صدها متر خالیه. حواسم نه به جلو بوده نه عقب. منم رفتم پنج و صدوبیستو پر کردم. شاید یهکمی هم بیشتر، چون دائم نگاه نمیکردم به کیلومارشمار که. دوربینم حتی رد کردم. اون ماشینه هم کماکان سپربهسپر میومد. حتی چراغ هم نمیداد، فقط میومد :))) تا دیگه باید من میرفتم از خروجی بیرون که به خدای باری تعالی سپردمش و راهنمازنان رفتم راست.
عجیبه، چرا بعدش حالم بهتر شد؟ مدتها بود دیگه تا صد تا بیشتر نمیرفتم تو شهر. اندازهی اون صدوهشتاد وسط جاده حال داد.
+ بگم تا حالا دو تا پیامک جریمهی سرعت گرفتهم؟ واسه تیر و مرداد! فک کنم به بعدشم کمکم درمیارن حالا حجم سیاه دونده...
ادامه مطلبما را در سایت حجم سیاه دونده دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 9monologue9 بازدید : 33 تاريخ : سه شنبه 26 دی 1402 ساعت: 7:32