به نفعم بود بیدار نشم

ساخت وبلاگ

دیروز خانم ص گفت کلینیکشون بازرس اومده. امشب همه‌ش خواب بازرس می‌دیدم. خواب دیدم تو کلینیک سرمو گذاشتم رو میز و خوابم برده. ناگهان تو خواب بیدار شدم و دیدم همه در تب و تابن، فهمیدم بازرس اومده. دید من بیدار شدم، اومد اتاق من! (انقد باشعور بودن همه‌شون که منو از خواب بیدار نکردن) قیافه‌ی بازرس شبیه ترامپ بود، البته شبیه تصورات من از "اُوه" (شخصیت اول کتاب مردی به نام اُوه) هم بود. یه دفترچه و قلم هم دستش بود که چیزمیز توش یادداشت می‌کرد. در مورد آزمایش ادرار و اسید و قلیا و خون و فلوروکوینولون‌ها!! ازم سؤال پرسید :) انگار مدرسه است! منم همینجور هاج و واج نگاش کردم و گفتم "نمی‌دونم". بعد گفت "نمی‌دونی؟ تو کلینیک هم که می خوابی!!!" می‌خواستم بگم "باور کنین، سوگند به خدایان مصر و بابل و هندوستان، دفعه‌ی اوله خوابم برده!" ولی گفتم بگم که چی؟ مثلا میگه چون دفعه‌ی اولته نادیده می‌گیرم؟ بازم هموجور هاج و واج نگاه کردم فقط!
تنها نکته‌ی مثبت خواب این بود که خوشحال شدم بازرس اومد و رفت، که بتونم سه‌شنبه‌ی بعد رو مرخصی بگیرم برم علوسی *_*

حجم سیاه دونده...
ما را در سایت حجم سیاه دونده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9monologue9 بازدید : 224 تاريخ : پنجشنبه 12 بهمن 1396 ساعت: 20:02