ستاره! ستاره! (نمیدونم کجا شنیدم ولی فک کنم بقیهش اینجوری بود که دلم آروم نداره! بقیهترشم یادم نمیاد دیگه) روزت مبارک ای پرستار زحمتکش! ای کسی که میلیون میلیون نک و ناله از روزگار تو دلش داره و جلو مریض چیزی نمیگه، عوضش میاد وبلاگش رو منفجر میکنه؛ ای کسی که پرستار متبحریه ولی بخاطر وسواس نمیتونه گچ ببنده، عوضش آتل رو عالی میبنده؛ ای کسی که طاقت دیدن درد بچهها رو نداره، اما جرأت و دلش رو داره که زبون بچهها رو بخیه بزنه؛ ای کسی که شاهد زجرکش شدن چند زن در اثر خوردن قرص برنج بوده و به زمین و زمان لعنت فرستاده؛ ای کسی که روراستتر از اون بین وبلاگنویسها ندیدم؛ ای کسی که کاش انقد روراست نبود؛ ای کسی که چند دفعه بهش گفتم انقد منفی نباش و چند دفعه بهش نگفتم که همه خصوصیات اخلاقی بد دارن، اما نمیان جار بزنن تو چرا میزنی؛ ای کسی که نمیتونم بگم دوستش دارم، اما میتونم بگم اگه خدا بهم یه آرزوی مستجاب در حق مجازیها بده قطعا روبهراه شدن زندگی اون رو آرزو خواهم کرد، چون ملموسترین زندگیایه که تو وبلاگها خوندم، با تمام نقاط کور، تیره و گاهی روشنش.
خدایا موفقیت، سلامت، عاقبت خیر ارزانی این پرستار خوشگل بفرما :) یکمم یادش بنداز که از آدما فقط خودشه که قابل اتکا و اعتماده و نباید منتظر هیچکس باشه.
* اینکه میگم نمیتونم بگم دوستش دارم چون در تمام دنیا کسی وجود نداشت که بتونم بگم دوستش دارم تا قبل از برهی ناقلا! الان هم نمیدونم حسم به این بره اسمش دوست داشتنه یا نه! درک میکنین که برهی ناقلا فرق میکنه دیگه؟ ;)
+ چون همیشه خصوصی کامنت میذاره، نظرات برای خودش بازه که بیاد دعوام کنه با این شر و ورایی که بافتم :)
برچسب : نویسنده : 9monologue9 بازدید : 223