این غصه‌ها برای دلم خیر مطلق است...

ساخت وبلاگ

چقد احمقم و چقد بدبخت! بازیچه‌ی یه آدمِ سادیست شدم! همیشه یه بحث مزخرف راه میندازه که مثل معامله‌ی دو سر زیانه، مثل شمشیر دو لبه! شرکت نکنم جَو فوق سنگین میشه، شرکت بکنم به خودرایی و ساز مخالف زدن متهم میشم. اون سکوت‌های معروفم هم دیگه جواب نمیده، یه راهی برای باز کردن زبون من پیدا می‌کنه. خودش خیلی حرفه‌ای از زیر هر سوالی در میره، ولی از بقیه جواب رک می‌خواد. منم که روووک! از تو جوابت یه چیزی می‌کشه بیرون چماق می‌کنه می‌کوبه تو سرت! امروز یه چیزی گفتم، میگه چرا می‌زنی؟ چوب بیارم خدمتتون؟ واقعا لجمو درمیاره این حرف. حداقل همینقد می‌دونم که نباید نقطه ضعف بدم دستش! تأثیر حرفشو نشون نمیدم. ادعای روشنفکریش میشه، بعد معلومه به همون مسئله‌ای که بهش منتقده معتقد هم هست و بهش عمل می‌کنه. سه حالت وجود داره: یا بین سنت و مدرنیته گیر کرده و صرف تخلیه‌ی ذهنی، آشفتگی‌های ذهنش رو به ذهن بقیه گسیل می‌کنه که بعید می‌دونم، یا واقعا می‌خواد بحث مفیدی داشته باشه که خیلی بعید می‌دونم، یا لذت می‌بره محض سرگرمی بحث درست کنه و تو دلش به جدیت ما تو بحث بخنده! قبلا بحث‌ها رو جدی می‌گرفتم و دوست داشتم بحث کنیم شاید چیزی یاد بگیرم، اما الان واقعا خسته شدم از این بحث‌های بی سر و ته.

آخر وقت در جواب التماس دعای "ر" گفتم "راستش من دعا بلد نیستم" دیدم از اونور متعجبانه، زیرچشمی و با پوزخند نگام می‌کنه. خوب که چی؟ به درک! هر فکری می‌خوان بکنن. اصلا فک کنن از اون کارای عجیب غریب و پچ‌پچ‌هاشون عصبانی شدم، یا از بحث امروز، یا اصلا فک کنن من یه مرتجع لاستیکی‌ام!!! که میشه عصبانیش کرد و خوش گذروند.

متأسفم که اطلاعاتم به قدری نیست که بتونم باهاش بزنم تو دهنش که ببنده و دیگه باز نکنه.

+ امشب از خدا می‌خوام به جایی برسم که دیگه نه خودم شک و شبهه‌ای داشته باشم، نه در جواب سوال بقیه وا بمونم. یقین می‌خوام ازش و فرقان.

+ خوب که نگاه می‌کنم بحث‌ها به خودی خود بد نیستن، نگاهی که از پشت این بحث‌ها به من می‌کنه عصبانی کننده است!

+ فک نمی‌کردم انقد از دستش عصبانی شده باشم، هوف :)

+ ...وقتی خدا به بنده‌ی خود بد نمی‌دهد :)

حجم سیاه دونده...
ما را در سایت حجم سیاه دونده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9monologue9 بازدید : 200 تاريخ : شنبه 27 خرداد 1396 ساعت: 3:50