حجم سیاه دونده

متن مرتبط با «کارگاه» در سایت حجم سیاه دونده نوشته شده است

کارگاه، اتوبوس، تولد و چیزهای دیگر

  • حال این روزهای ما را اگر جویا باشید، با تعدادی قناد بعضا نفهم و بعضا بفهم سروکله می‌زنم و هنوز هم نمی‌دونم ته این مسیر چیه. حال امروزمو اگه جویا باشین، خسته، کوفته، کمی تا قسمتی گرفته بابت همون سروکله‌ها و یه‌کم گیج بابت اینکه از امروز باز دارم با اتوبوس و مترو میرم. ۹ آذر زمان گواهینامه‌م تموم شد و تمدید هم که نمی‌کنن دیگه. واقعا نمی‌دونم با ۱۰ ساعت کاری و این نوع کار و این مسیر و فاصله و عوض کردن سه تا خط، آیا دووم میارم اینجا یا نه. بعضی وقتا به همین همکارای تو کارگاه (که همه‌شون آقا هستن) حسودیم میشه که میرن خونه هیچ کاری ندارن احتمالا و من همچنان مقداری از کارهای خونه منتظرمه که برسم. از حال‌وهوای ماه تولدم اگه پرسیده باشین :) خدمتتون بگم که جیم‌جیم عوضی بیشششششور برام دستگاه اسپرسوساز آبی خریده :)) و باز چون نمی‌خواسته به میم‌الف که قرار بوده باهاش شریکی برای من کادو بخرن بگه که چی خریده، با اونم شریک شده و دو نفری برام یه تراول‌ماگ، یه ستِ وست و روسری، یه گارد، یه گلس، کیک و گل خریده‌ن! البته من حدودی سعی کردم حساب کنم سهمش چقد شده که بهش بدم و بعد قهر و آشتی و تلاش‌های فراوان موفق شدم :)) قهروآشتی‌های ما هم الکیه ها، یک ثانیه هم طول نمی‌کشه :))) خلاصه من الان صبحا لاته درست می‌کنم می‌برم با خودم :) قطعا وقت آرت زدن که ندارم، بلد هم که اصلا نیستم، ولی خود لاته عالیه و اصلا فکرشو نمی‌کردم یه روز انقد در دسترسم باشه. + خدایا بشه وقتی هنوز شوقشو دارم به چیزی که می‌خوام برسم؟ بخوانید, ...ادامه مطلب

  • سرعت، کارگاه و چیزهای دیگر

  • تقریبا هر روز، طی روز، میگم برم اینو بنویسم تو وبلاگ، اونو بنویسم، فلان چیزو تعریف کنم، بهمان ماجرا رو بگم، ولی اونجا خب قطعا وقتش نیست و می‌ذارم برای موقع بیکاری، بیکار که میشم ولی، دیگه یادم نمیاد چی می‌خواستم بنویسم. الان دارم به کله‌ی پوکم فشار میارم که یادم بیاد چی می‌خواستم بنویسم. خب چون هیچی یادم نمیاد یه چیزی می‌نویسم دیگه. امروز تو کارگاه داشتم فکر می‌کردم من نسبت به صابکارم سرعت کارم بالاست. خیلی زودتر پختم تموم میشه و همزمان خرده‌کاری‌ها و آماده کردن مواد برای روزهای بعدم پیش می‌برم. خیلی زود رو کار سوار شدم و جوانب مختلف کار تو کارگاه اومد تو دستم، برنامه‌ریزی نظافت و آماده‌سازی مواد و تغییر دکوراسیون و بهینه کردن چیدمان کارگاه و یادآوری خرید به موقع مواد اولیه که این واقعا مهمه و جزئی‌ترین مواد اولیه اگه تموم شده باشه و یادمون رفته باشه بخریم کل کار اون روز رو هواست. و چیزی که سرعت منو تو کار زیاد می‌کنه تشخیص ترتیب پخت محصولاته. من حتی یه برنامه‌ی ثابت برای پخت ندارم، با اینکه تنوع محصولات هر روز ثابته و فقط تعدادش تغییر می‌کنه گاهی. اما من بر اساس شرایط کلی هر روز، اول صبح برنامه می‌ریزم که چی اول انجام بشه و چیا بعدش. ولی این کار یه‌کم روی خودم فشار میاره. اینطوری میشه که انقدر مویرگی کارا رو می‌چینم که یک دقیقه هم پرت نمیشه و بنابراین یک دقیقه هم نمی‌شینم و پشت سر هم کارا رو انجام میدم. بعد می‌بینی آخر وقت یک ساعت مثلا زودتر از تایم کاریم کارم تموم میشه. حالا امروز جناب صابکار میگه نظرتون چیه این ساعتایی که زودتر میرین رو جمع کنین یه روز به جاش اضافه بیاین؟ یا اگه یه روز محصولات بیشتر بود بیشتر وایستین؟ اینجور وقتا با خودم میگم چته دختر, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها