برای امروز یک کلمهی پیشنهادی داشتم: تبرک. (البته ممکنه من دقیقا راجع به این کلمه ننویسم، اما خب برای خودم به عنوان رئیس! این حق رو قائلم که از کلمات پیشنهادی تداعی آزاد داشته باشم و ذهنمو محدود نکنم و بذارم روون حرف بزنه، حتی اگه از مسیر اصلی کمی منحرف بشه.) برای نوشتن در مورد یک چیز باید معنیشو بدونیم. من اولین چیزی که با شنیدن تبرک به ذهنم میاد، برند تبرکه که محصولاتش رب و برنج و ایناست. اما بعد همخانوادههای مشهور این کلمه تو ذهنم ردیف میشه: مبارک، تبریک و برکت. تبرک از ریشهی " ب ر ک" ظاهرا در اصل از زبان سامی اومده. تو واژهنامهها به خیر کثیر و فزونی، سعادت، ثبات، خجستگی، میمنت، فایدهی پایدار و ماندگار و... معنی شده. از بین این معانیِ فرهنگ لغتی همین فایدهی پایدار و ماندگار خوب نشست تو ذهن من و از بین تعاریف دیگهای که شنیدم، اونی که سالها پیش وقتی بچه مدرسهای بودم از یه روحانی شنیدم و تو ذهنم موند: "برکت یعنی تلاش کم و نتیجهی زیاد". برداشت من از مجموع اینها اینه که یعنی تو تلاش بکنی، ولی فراتر از تلاشت به سود برسی و اون سود هم برات بمونه و خودش منشا سودهای بعدی بشه؛ تصاعد هندسیطور. ما تو موقیعتهای شادی مثل تولد، ازدواج، ارتقا، قبولی دانشگاه، فارغالتحصیلی و... یا پیشرفتهای اقتصادی مثل خرید خونه، ماشین، افتتاح شعبهی جدید فروشگاه زنجیرهایمون تو دوبی! و حتی خرید چیزهای جزئیتر مثل رخت و لباس از این کلمات تو جملهمون استفاده میکنیم: مبارک باشه، تبریک میگم. البته معمولا بدون منظور کردن معنی اصلیش و اغلب صرفا من باب عرض شادباش و بلغور کردن عبارات کلیشهای. اما اگه فک کنیم که واقعا به معنی برکت ی, ...ادامه مطلب